نگرانم...نگران
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
دعا کنید برای اویی که بسیار دوست ش دارم و همیشه و در همه حال از او اموختم..او شش سال با کسانی زندگی کرد که ما دقیقه ای هم نمی توانیم کنارشان باشیم..شب ها کنار کسانی به خواب رفت که ما در این جامعه فراموشان کردیم..لحظه های کسانی را ثبت کرد که ما حتی تاب دیدنشان را نداریم.برای او نگرانم ..دل تنگم ..عدالت روزگار مانند همیشه به سراغ او نیامد این بار هم ..همان طور که برای عزیزترین عزیزترین ش نیامد.ناامیدم از خودم که خوب ها سهم شان در این دنیا کوتاه هست و افرادی مانند من بسیار..................................................................................................................................
........................................................................................................................................
صحبت های امشب ش اشکم را دراورد....مو بر تنم سیخ شد و شرمسار از ناتوانی ..براستی وقت هر انسان در این دنیا چقدر است...همین امروز..یا فردا..اکنون
امیدوارم موسیقی های انتخابی ام برای او در این روزهای جانکاه مرهم کوچکی باشد بر دردهای ش ...به امید و لطف بی کران خدا امیدوارم مانند همیشه