بارها و بارها  شنیده،خوانده و یا دیده ام که گفته اند گاهی  اشتباهات کوچک در زندگی نتایج فاجعه باری به بار می آورد و هیچگاه مانند امروز این سخن را درک نکردم.مثل هر کسی که گاهی سبک سر می شود و کارهای غیر معقول ازش سر می زند تصمیم گرفتم برای جا به جایی چند متری ماشین از محل پارک بدون انکه کامل پشت فرمان نشسته باشم ماشین را با یک پا  جابه جا کنم و شد انچه نباید می شد... کنترل ماشین از دستم خارج شد و محکم به ماشین همسایه مادر مرده که در کنار کوچه پارک شده بود کوبیدم!  در زمانی کمتر از یک ثانیه شد انچه نباید می شد. پایین آمدم و برای دقایقی مثل کسی که ناگوار ترین خبر روی زمین را شنیده باشد مات و مبهود به خودم ، ماشین و تصادف فکر می کردم که چرا این طور شد و اصلا چی شد...چرا ماشین از کنترلم خارج شد و چرا اصلا این کار احمقانه را کردم ...همسایه از شدت صدای تصادف بیرون امد و وقتی دید مات و مبهوتم محکم تکانم داد که نگران نباش!! چیزی نشده برو خدا رو شکر کن که کسی صدمه ندیده ...با شنیدن این حرف انگار از اسمان به زمین امده باشم   به دور و برم نگاه کردم و همه چیز مثل تصویر دوباره از جلوی چشم م رد شد:

"درب ماشین را باز کردم ..نصفه داخل ماشین نشسته و روشن کردم ...کنترل ماشین از دستم خارج شد و محکم به ماشین جلویی کوبیدم..."

نیم ساعتی مبهوت بودم و با اب و اب طلا و ...کمی از منگی درامدم و با کلی عذرخواهی از همسایه محترم که یک بار هم نگفت چرا این طور شد خداحافظی کردم و برگشتم خانه...

نصحبت نمی کنم اما یقین دارم بعد از این حادثه ادم قبل نخواهم شد..درسی از این اتفاق گرفتم که تا سالها فراموش نخواهم کرد.این حادثه می توانست هزاران برابر فاجعه بارتر باشد...می توانست به راحتی جای یک نفر را بگیرد ... ان موقع چه داشتم که بگویم ...چه می توانستم بگویم..اصلا چه می شد گفت ...اتفاق بود یا حادثه ...چه توجیهی داشتم برای این کار ابلهانه و غیر منطقی...تا الان که حدود سه ساعت از این اتفاق می گذرد توامان فکر می کنم چه درسی باید از این اتفاق بگیرم و  اصلا چطور این اتفاق را برای خودم تفسیر ور تحلیل کنم.به هیچ جواب منطقی نرسیدم جز اینکه در تمام مراحل زندگی ، در تمام لحظات ، در تمام تصمیم هایی که می گیرم و حرفهای که می زنیم باید و باید صد در صد روی اون فکر و عمل و کار متمرکز باشم و هیچ تصمیم و کاری نکنم که نقش عقل و عقلانیت در ان کمرنگ باشد.عاقلانه ببینیم..عاقلانه تصمیم بگیریم ...عاقلانه رفتار کنم به جای اینکه بدون تفکر و در لحظه تصمیم دست به اشتباهات ناگواز بزنم

در اخر تنها چیزی که می تواند ارام م کند این است که باید از این اتفاق یک درس بزرگ بیاموزم ...یک درس خیلی خیلی بزرگ که در اینده جلوی غفلت های این چینین در تمام امور زندگی ام را بگیرد ...اموختن از یک تجربه تلخ و بسیار ناگوار...